سلام!
امروز با یک خبر خوب برای دوستداران کتاب اومدم! امروز تصمیم گرفتم که کتابهای ترجمهی خودم رو توی فروشگاه آنلاین ساعتهای دیواری هم برای فروش قرار بدم. فعلاً مجموعهی «بیگ نِیت» رو برای فروش قرار دادم و ان شا الله به زودی، سایر مجموعهها (خانم پرگرین، کاپیتان زیرشلواری و سرکار هاپو) هم برای فروش در فروشگاه قرار خواهند گرفت. لینک آدرس فروشگاه کتابها رو از قسمت «پیوندها» میتونید پیدا کنید؛ اینجا هم آدرسش رو میذارم:
سلام!
در ادامهی بحث کسب و کارهای الکترونیک، امروز میخوام دربارهی بازاریابی الکترونیک به زبان ساده براتون توضیح بدم. شاید به درد یکی خورد!
برای اینکه بدونیم بازاریابی الکترونیک چیه، اول باید بدونیم بازاریابی چیه. اصولاً بازاریابی یعنی اینکه شما «از ابزارها و امکاناتی که در اختیار دارید، حداکثر استفاده رو ببرید تا مشتریهای بالقوه رو به طرف کسب و کار یا یک محصول خاص جذب کنید و بتونید اونها رو نگه دارید و نذارید جذب یه برند یا کسب و کار دیگه بشن». حالا همین تعریف رو بیارید توی دنیای دیجیتال تا به تعریف بازاریابی دیجیتال برسید. در بازاریابی دیجیتال، شما باید از ابزارهای دیجیتال مثل وبسایت، ایمیل، پایگاههای داده، تلفن همراه، شبکههای بیسیم و ... استفاده کنید تا بتونید مشتریهای بالقوه رو جذب کنید. به همین راحتی!
همونطور که احتمالاً تا حالا به ذهنتون رسیده، یکی از ابزارهای مهم در بازاریابی الکترونیک، «شبکههای اجتماعی» هستن. شبکههای اجتماعی هم برای خودشون تعریف مشخصی دارن: «خدماتی بر بستر وب که کاربرها میتونن (1) یه پروفایل عمومی یا نیمهعمومی در چارچوبی مشخص درست کنن، (2) با کاربران دیگه که نقاط مشترکی با اونها دارن (علائق، محل کار، رشتهی تحصیلی و ...) ارتباط برقرار کنن، (3) فهرست ارتباطات خودشون با سایر کاربران رو در درون این مجموعه ببینن، (4) مطالب مورد نظر خودشون رو منتشر کنن و (5) به مطالب دیگران امتیاز بدن.» مثالها هم که زیادن. از سایتهایی مثل فیسبوک، توییتر یا لینکدین گرفته تا اپلیکیشنهایی مثل اینستاگرام.
یه کسب و کار الکترونیک، برای اینکه بتونه خدمات یا محصولات خودش رو به کاربران دیگه در فضای مجازی معرفی کنه یا بازاریابی خودش رو به صورت الکترونیک انجام بده، ابزارهای مختلفی در دست داره که به سه دستهی کلّی تقسیم میشن. از طنزهای بزرگ این حوزه، شرکت معظّم نوکیاست! چرا؟ الان عرض میکنم! در وبسایت فورستر خیلی اتفاقی به مقالهای برخوردم که توضیحاتی دربارهی دستهبندی رسانهها داده بود. (اینجا) البته مقاله مربوط به سال 2009 هست، ولی مطالب هنوز هم قابل استناد و استفاده هستن. توی این مقاله به این نکته اشاره شدهبود که نوکیا اولین پایهگذار این دستهبندی بود. (سال 2008) طنز قضیه اینجاست که این شرکت خودش نتونست به درستی از این ابزار استفاده کنه! در ادامه بیشتر به داستان نوکیا میپردازم؛ ان شا اللّه. برای شروع یه نگاهی به ارزش سهام این شرکت از سال 2000 (که در اوج بود) تا امروز (اکتبر 2019) بندازیم:
داستان نوکیا، داستان جالبیه! احتمالاً این تصویر روی جلد مجلهی فوربس (سال 2007) رو دیده باشید:
نوکیا راههای رسوندن صدای یک کسب و کار به گوش مشتری رو به این سه دسته تقسیمبندی کرد:
الف) رسانههای تحت مالکیت (Owned Media)
ب) رسانههای خریداری شده (Paid Media)
ج) پوشش رسانهای کسب شده (Earned Media)
شاید بهتر باشه که اول از هر کدوم یک تعریفی ارائه کنیم و بعدش بریم سروقت مثال.
الف) رسانههای تحت مالکیت (Owned Media): هر برندی یا کسب و کاری، برای اینکه بتونه در فضای رقابتی زنده بمونه، نیازمند اینه که یک وبسایت داشته باشه (در مورد انواع وبسایتها، اینجا توضیح دادهم). در کنار اون، صفحات اختصاصیش در شبکههای اجتماعی (مثل توییتر، اینستاگرام، فیسبوک و ...) هم فضاهای رسانهای تحت مالکیت یک برند به حساب میان. البته برای کسب و کارهایی مثل بانکها، اپلیکیشنهایی مثل موبایلبانک هم فضاهای رسانهای تحت مالکیت به حساب میان. توی این شکل، تصاویری از رسانههای تحت مالکیت برند نوکیا رو میبینید؛ وبسایت، صفحهی اینستاگرام و صفحهی فیسبوک:
این مقاله در وبسایت «راهنمای تام» (Tom's Guide) نوشته شده و به این موضوع پرداخته که نوکیا با تغییر سیاستهای خودش، میتونه وجههی از دست رفته رو جبران کنه و دوباره بازگشت قدرتمندی به دنیای فناوریهای دیجیتال و تلفن همراه داشته باشه.
همیشه به این نکته دقت کنید که پوشش رسانهای کسب شده، میتونن هم لَه و هم علیه شما باشن. این سیاست کلی کسب و کار شماست که جهت قطبنمای سایر رسانهها رو مشخص میکنه.
به عنوان نکتهی آخر: شاید به نظر بیاد که پوشش رسانهای کسب شده، نیاز به پرداخت هزینه نداشته باشه. امّا یادتون باشه که این پوشش رسانهای هم هزینههای خودش رو داره. مثالی میزنم که سعی کنید کمی روش فکر کنید: «شخصی که خودش رو از بالای یه برج پرت میکنه پایین، پوشش رسانهای بسیار زیادی رو کسب میکنه، امّا هزینهای که داده، جان خودش بوده.» پس شاید بعضی وقتها کسب پوشش رسانهای، ارزش این رو نداشته باشه که بابتش هر هزینهای رو پرداخت کنیم.
خداحافظ
سلام
هفتهی گذشته توی دانشگاه دو تا درس داشتم که از نظر کاربردی بسیار عالی بودن. به نظرم تمام مدیران رده بالای شرکتهای ایرانی رو باید ملزم کنن که این دو تا درس رو حتماً بگذرونن! یکی از اونها «مدیریت دانش» بود که شاید بعدها دربارهش نوشتم و یکی دیگه که توی این مطلب میخوام کمی دربارهش بنویسم، «کسب و کار الکترونیکی» بود.
اول باید تفاوت بین «تجارت الکترونیک» (E-Commerce) و «کسب و کار دیجیتال» (Digital Business) رو بیان کنم:
تعریف سادهی تجارت الکترونیک (e-commerce) یعنی داد و ستدی که به صورت الکترونیکی انجام بگیره. شاید ذهن همهتون بره سمت سایت دیجیکالا و خریدهای اینترنتی و این داستانها. تا حدودی هم درسته؛ امّا این داد و ستد فقط مختص به کالا نیست. فقط کافیه که قسمت مالی این داد و ستد، از طرق اینترنت انجام بشه. به بیان دیگه، تمام داد و ستدهای الکترونیکی که بین یک سازمان یا شرکت و هر فرد یا سازمان دیگهای انجام بشه، تجارت الکترونیک به حساب میاد.
اما تعریف «کسب و کار دیجیتال» (Digital Business) وسیعتر از تعریف تجارت الکترونیکه. شرکت IBM در سال 1997 عبارتی رو به عنوان e-business ارائه کرد که چنین تعریفی داشت: «انجام فرایندهای کلیدی یک کسب و کار بر بستر اینترنت.» تعریف «کسب و کار دیجیتال» (ِDigital Business) هم چیزی دور از این تعریف نیست. بذارید این تفاوت رو به این صورت روشن کنم: در تجارت الکترونیک (e-commerce) شما باید پولی پرداخت کنید و در ازای اون چیزی دریافت کنید، امّا در کسب و کار الکترونیکی/ دیجیتال (Digital Business) لزوماً پول یا کالایی رد و بدل نمیشه. برای مثال، وقتی که شما از خدمات اینترنت بانک استفاده میکنید، پولی پرداخت نمیکنید و کالایی هم دریافت نمیکنید؛ در نتیجه در فضای کسب و کار الکترونیک (Digital Business) قرار دارید و نه در بستر تجارت الکترونیک (e-commerce). مثلاً همین وبسایت که شما از مطالبش استفاده میکنید (آموزش آفلاین رایگان بر بستر اینترنت) یک کسب و کار الکترونیکی/ دیجیتال (Digital Business) به حساب میاد و فروشگاه اینترنتی «زمان به سبک شما» (که کار طراحی و تولید ساعتها رو هم خودم انجام میدم)، یک تجارت الکترونیک (e-commerce) محسوب میشه. و صد البته که تجارت های الکترونیک (e-commerce) زیر مجموعهی کسب و کارهای الکترونیک (Digital Business) هستن. حلّه؟
به این شکل نگاه کنید:
اگه با دقت به شکل نگاه کنید، میبینید که بخش خرید و فروش تجارت الکترونیک، زیرمجموعهای از کسب و کار الکترونیک/ دیجیتال به حساب میان. پس لطفاً به تفاوت این دو تعریف دقت کنید.
دربارهی «اینترانت» و «اکسترانت» بعداً خواهم نوشت و لینکش رو میذارم اینجا؛ ان شا اللّه. امّا بعد: توی این شکل، واحدهای عملیاتی و پردازش سازمانی (Organizational processes and functional units) میتونن شامل مواردی مثل واحدهای تحقیق و توسعه، بازاریابی، تولید و تدارکات داخلی و خارجی باشن. بخش خرید در تجارت الکترونیک (e-commerce) هم که مربوط به تأمین کنندههای اصلی و خردهپا و واسطهها و بخش فروش در تجارت الکترونیک (e-commerce) هم مربوط به خریداران عمده و خردهپا و واسطههاست.به تمام این مجموعه و دفتر و دستک، میگن کسب و کار دیجیتال! (البته به شرطی که قسمتی از اون بر بستر اینترنت انجام بشه).
هر تجارت الکترونیکیای در بخش فروش خودش، میتونه کالاها یا خدماتی رو به دست مصرفکننده یا خریدار برسونه. این محصولات، عموماً به 5 دستهی زیر تقسیم میشن:
1- وبسایتهای خرید و فروش اینترنتی: این وبسایتها، محصولات خودشون رو به فروش میرسونن و در کنار اون، اطلاعاتی رو برای مصرف کنندههایی که تمایل به خرید حضوری هم دارن، ارائه میکنن. سایتهای فروش کالا، سایتهای مسافرتی و خدمات بانکی، جز این دسته محسوب میشن. مثال دقیقتر، وبسایتهایی مثل دیجیکالا یا بانک ملت.
2- وبسایتهای خدمات محور و تبلیغاتی: این وبسایتها، در مورد محصولات و خدماتی که غالباً نمیشه اونها رو به صورت آنلاین ارائه داد، اطلاعاتی در اختیار مصرفکنندهها میذارن. هدف اصلی این وبسایتها، ترغیب مصرفکنندهها به خرید کالایی خاص یا استفاده از خدمتی خاصه. مثل وبسایت شرکت سامسونگ (که نمیشه محصولات رو به صورت آنلاین خریداری کرد، امّا میتونید محصولاتش رو پیشخرید کنید یا از خدمات پس از فروشش استفاده کنید. علاوه بر اون، میتونید مطالبی که دربارهی محصولات جدید هست رو هم بخونید.)
3- وبسایتهای برند: این وبسایتها، برای پشتیبانی از یک برند خاص ایجاد میشن و هدف اصلیشون هم پشتیبانی آنلاین از یک برند خاص و تبلیغ مربوط به اونه. کلاً هم چیزی به نام فروش و پیشفروش و اینها ندارن! این وبسایتها، بیشتر برای محصولات پر تیراژ و ارزون قیمت مورد استفاده قرار میگیرن. مثلاً برای برندهایی مثل پپسی یا نوشابههای انرژیزای رد بول (RedBull).
4-وبسایتهای نشریات یا رسانهها: فکر نکنم نیازی به توضیح باشه! این وبسایتها، انواع اخبار و بعضاً تبلیغات رو ارائه میدن. بعضی وقتها هم ممکنه خبرها رو به صورت لینک از سایتهای دیگه نقل کنن. مثالهاش هم که زیاده: وبسایت خبری ایرنا یا حتی سایتی مثل یاهو.
5- رسانههای اجتماعی: به به! بعید میدونم خوانندگان این مطلب، در این زمینه دستی بر آتش نداشته باشن! البته چون این وبسایتها هزینههای خودشون رو از راه تبلیغات درمیارن و به نوعی تراکنشهای مالی اونها مربوط به تبلیغات میشه، میشد که اونها رو در دستهی 4 هم قرار داد، امّا به خاطر تأثیر زیاد چنین سایتهایی بر روی مشتریها و دنیای کسب و کار، یک دستهبندی جدا برای اونها در نظر گرفته شده. اگه موارد ف.ل.ت.ر شده رو در نظر نگیریم، وبسایت لینکدین یکی از این وبسایتهاست.
در نوشتهی بعد، ان شا الله دربارهی بازاریابی الکترونیکی (Digital Marketing) خواهم نوشت.
فعلاً خداحافظ