دکتر آی تی

دکتر آی تی

وب‌ سایت شخصی سهیل محمدیان- مترجم کتاب های کودکان و بزرگسالان، متخصص حوزه‌ ی آی تی و شبکه
دکتر آی تی

دکتر آی تی

وب‌ سایت شخصی سهیل محمدیان- مترجم کتاب های کودکان و بزرگسالان، متخصص حوزه‌ ی آی تی و شبکه

بچه های عجیب و غریب خانم پرگرین

سلام!

امروز می‌خوام درباره‌ی یکی از کتاب‌های فانتزی و پرفروش توی امریکا و اروپا صحبت کنم؛ مجموعه داستان‌های «بچه‌های عجیب و غریب خانم پرگرین» و به انگلیسی Miss Peregrine's Peculiar Children.

اگه طرفدار کتاب‌های «هری پاتر» (Harry Potter) باشید، اگه از سه گانه‌ی «ارباب حلقه‌ها» (The Lord of the Rings) خوشتون بیاد و کلاً اگه ذهنی خلاق و عاشق ماجراجویی داشته باشید، مطمئن باشید که این کتاب شما رو ناامید نمی‌کنه.

داستان از جایی شروع می‌شه که پسر نوجوانی به نام «جیکوب» متوجه می‌شه که پدربزرگش یه آدم معمولی نبوده و توانایی‌های خاصی داره. پدربزرگ جیکوب، اِیب پورتمن (Abraham (Abe) Portman)، فردی بود که به «دنیای عجیب و غریب‌ها» (Peculiardom) تعلق داشت؛ دنیایی که افرادی با توانایی‌های عجیب و غریب، در گوشه‌ای از همین دنیا در آن زندگی می‌کنند. شاید ما هر روز داریم اون‌ها رو می‌بینم و متوجه حضورشون نمی‌شیم و بعضی وقت‌ها هم فکر می‌کنیم چیزی که دیدیم خواب و خیال بوده یا از همه محتمل‌تر، اون‌ها رو به چشم جادوگر یا تردست می‌بینیم!

دنیای عجیب و غریب‌ها، دنیای جالبیه! هر کسی سعی می‌کنه تا با استعدادهای خاصی که داره، دنیا رو تبدیل به جای بهتری برای زندگی کنه؛ امّا... روزی می‌رسه که عده‌ی کمی از این عجیب و غریب‌ها، از رهبری «زمان‌سازها» (Ymbrynes) خسته می‌شن و می‌خوان خودشون کنترل دنیای عجیب و غریب‌ها رو به دست بگیرن. عجیب و غریب‌های بلند پروازی که حاضرن برای رسیدن به خواسته‌هاشون، همنوعان خودشون رو هم فدا کنن.

بنا به دلایلی که داستانش توی کتاب سوم، یعنی «کتابخانه‌ی ارواح» گفته شده، این عجیب و غریب‌ها موفق نمی‌شن نقشه‌ی شوم خودشون رو به طور کامل به سرانجام برسونن و در نهایت تبدیل به موجوداتی به نام «اشباح پنهان» (Hollowgast) می‌شن. این اشباح، از روح آدم‌های عجیب و غریب و گوشت بدن انسان‌های عادی تغذیه می‌کنن. در واقع، با پیدایش این دشمن مشترک، مرز بین دنیای عجیب و غریب‌ها و آدم‌های عادی برداشته می‌شه.

متأسفانه هیچ‌کسی قادر به دیدن این «اشباح پنهان» نیست. البته بهتره بگم تنها افراد بسیار بسیار کمی استعداد عجیب و غریب دیدن این اشباح رو دارن که «جیکوب» و پدربزرگش دو نفر از این افراد هستن.

با مرگ پدربزرگ جیکوب، جیکوب به طور ناخواسته وارد دنیای عجیب و غریب‌ها می‌شه. دنیایی که تا قبل از اون از وجودش خبر نداشته. جیکوب بعد از وارد شدن به دنیای عجیب و غریب‌ها، با زمان‌سازی به نام «خانم پرگرین» (Peregrine) و بچه‌هایی که تحت کفالت اون هستن آشنا می‌شه. بچه‌هایی که هر کدوم توانایی‌های عجیب و غریب خاص خودشون رو دارن: «اِما» که می‌تونه با دست‌های خودش آتش درست کنه، «میلارد» پسربچه‌ای نامرئی که درباره‌ی تمام اسرار دنیای عجیب و غریب‌ها اطلاعات زیادی داره،«بران‌وین» دختری که قدرت بدنی خارق‌العاده‌ای داره، «اینوک» که استعداد عجیبی در زنده کردن موجودات بی‌جان مثل عروسک‌ها داره، «اولیو» دختری که از هوا هم سبک‌تره و فقط با کمک کفش‌های سربی خودش می‌تونه روی زمین راه بره، «هیو» که توی شکم خودش از تعداد زیادی زنبور نگهداری می‌کنه و می‌تونه در مواقع لازم، اون‌ها رو رهبری کنه، «هوراس» پسری که می‌تونه توی رؤیاهاش آینده رو ببینه، «فیونا» که می‌تونه در عوض چند ثانیه باعث رشد هر درخت یا گیاهی بشه، و «کِلِر» دختر کوچولویی که یک دهان اضافه هم پشت سرش داره.

جیکوب از حرف‌های خانم پرگرین و بچه‌های عجیب و غریب متوجه می‌شه که افرادی به نام «سفیدچشم‌ها» (Wights) قصد دارن تا دنیای عجیب و غریب‌ها رو نابود کنن. امّا قبل از این‌که بتونه اطلاعات بیشتری کسب کنه، سفیدچشم‌ها خانم پرگرین رو گروگان می‌گیرن و ماجراجویی جیکوب و دوستانش در دنیای عجیب و غریب‌ها شروع می‌شه.

حالا دیگه نوبت جیکوب و دوستانش هست که به جنگ ارتش سفیدچشم‌ها برن و خانم پرگرین و سایر زمان‌سازهای دزدیده شده رو نجات بدن. و البته توی این راه، دوستان دیگه‌ای هم پیدا می‌کنن: «اَدیسون» سگ سخنگو، «شارون» انسانی با ظاهر عجیب و غریب و دوستانی عجیب و غریب‌تر، و آدم‌های عجیب و غریب دیگه در اروپا و امریکا. و تمام این داستان‌ها، توی این مجموعه‌ی فعلاً چهار جلدی روایت شده. نویسنده قول داده که این مجموعه، یک مجموعه‌ی شش جلدی خواهد بود. پس هنوز باید منتظر دو جلد آخر باشیم.

من به عنوان مترجم و انتشارات سایه‌گستر به عنوان ناشر، افتخار این رو داریم که برای اولین بار ترجمه‌ی جلد چهارم این مجموعه رو با نام «نقشه‌ی روزگار» به علاقمندان به این مجموعه تقدیم کنیم.

اگه سه جلد اول این مجموعه رو خونده باشید، بهتون قول می‌دم که از خوندن جلو چهارم بسیار لذت خواهید برد! چون خودم از خوندن جلد سه و چهار، بیشتر از دو جلد اول لذت بردم! ماجراجویی‌ها و فانتزی‌های این دو جلد، بیشتر از قسمت‌های اول بود!

راستی! خودم از علاقمندان به مجموعه‌ی «هری پاتر» هستم و چندین بار کتاب‌هاش رو خوندم و فیلم‌هاش رو دیدم. خواستم بگم که مجموعه‌ی خانم پرگرین رو برای سومین مرتبه‌ست که دارم می‌خونم! یک بار موقع ترجمه، یک بار قبل از چاپ و موقع نمونه‌خوانی و الان هم بعد از چاپ!

آموزش به اشتراک گذاری ساده‌ی یک پوشه

سلام!

امروز می‌خوام در مورد به اشتراک گذاری (Sharing) یه پوشه توی شبکه براتون بنویسم. البته این مدل از به اشتراک گذاری، خیلی ساده‌ست و بیشتر برای شبکه‌های خانگی و اداری (Workgroup/ Homegroup) کاربرد داره. توی شبکه‌های محلی (LAN) بزرگ که دامنه (Domain) دارن و از طریق اکتیو دایرکتوری (AD/ Active Directory) کنترل می‌شن و اشتراک گذاری هم از طریق ویندوز سرور انجام می‌شه، داستان یه کم فرق می‌کنه؛ امّا اصل موضوع یکیه.

1) قدم اول برای اشتراک گذاری یه پوشه، اینه که روش راست کلیک کنید و از پنجره‌ای که باز می‌شه، وارد تب (Tab) Sharing بشید.

 


ادامه مطلب ...

معرفی پردازنده‌های (CPU) شرکت اینتل

سلام!

امروز می‌خوایم درمورد پردازنده‌های (CPU: Central Processing Unit) شرکت اینتل (Intel) با هم صحبت کنیم.

احتمالاً می‌دونید که پردازنده‌ی یک کامپیوتر، در واقع مغز اون کامپیوتره و انجام پردازش و محاسبات بر عهده‌ی اونه. بنابراین یکی از مهم‌ترین (و البته گران‌ترین!) قطعات کامپیوتر هست.

در دنیای کامپیوتر، دو شرکت معروف و معتبر ساخت پردازنده‌های کامپیوتر رو بر عهده دارن که احتمالاً اسم‌شون رو شنیدید: شرکت اینتل(Intel)  و شرکت اِی.اِم.دی (AMD). از اون‌جایی که بیشتر کامپیوترها با پردازنده‌های شرکت اینتل کار می‌کنن و موقع خرید و فروش بازار بهتری هم داره، تصمیم گرفتم که درباره‌ی این برند صحبت کنیم. البته کمپانی‌های دیگه‌ای هم هستن که پردازنده تولید می‌کنن، مثل کوالکام، سامسونگ، آی.بی.اِم (IBM)، اِن.ویدیا (Nvidia) و ... که درصد کمی از بازار رو در اختیار دارن.

پردازنده‌های کامپیوتر، نسل‌های مختلفی دارن. هر نسل با نسل قبل، در دو فاکتور تفاوت اساسی داره: قدرت پردازش و انرژی مورد نیاز پردازش. بد نیست به این نکته اشاره کنم که در کشورهای پیشرفته، مسأله‌ی مصرف برق بسیار اهمیت داره و برای همین هم شرکت‌های تولید کننده‌ی تجهیزات کامپیوتری، همیشه سعی می‌کنن مصرف انرژی در محصولات خودشون رو پایین نگه دارن.

وقتی که شما بخواید انرژی مصرف شده توسط پردازنده‌ی خودتون رو کم کنید، یکی از بهترین راه‌ها کاهش اندازه‌ی فیزیکی پردازنده‌ست! در این‌جا، باید مفهومی به نام «لیتوگرافی پردازنده» (Lithography) رو براتون تشریح کنم. لیتوگرافی، یعنی نوع طراحی مدارها و نحوه‌ی قرار دادن اجزای پردازنده در کنار هم توسط فناوری چاپ با دستگاه‌های مخصوص. (توقع ندارید که توی شرکت اینتل مدارها رو با هویه و لحیم درست کنن، ها؟)

هر چقدر مقدار لیتوگرافی پایین‌تر باشه، یعنی در فضای یکسان می‌شه تعداد تراشه‌ها و ترانزیستورهای بیشتری رو چاپ کرد که در نتیجه توان پردازشی بیشتر و مصرف انرژی کم‌تری رو به دنبال خواهد داشت. در واقع، بین مدارها و قطعات یک پردازنده، فاصله‌ وجود داره که این فاصله رو با نانومتر (nm) اندازه گیری می‌کنن و برای این‌که متوجه بشید چه فاصله‌ی عجیب و غریبی هست، هر میلیمتر برابر با یک میلیون نانومتره.

هر چقدر نسل پردازنده‌ها پیشرفته‌تر شد، مقدار لیتوگرافی اون‌ها هم کم‌تر شد. اولین پردازنده‌ای که شرکت اینتل با کد 4004 در سال 1971 معرفی کرد، از فناوری لیتوگرافی 10 میکرون (یعنی 10،000 نانومتر!) استفاده می‌کرد و اولین نسل پردازنده‌های سلرون (Celeron) شرکت اینتل، از فناوری لیتوگرافی 250 نانومتر استفاده می‌کرده‌ن. توی این تصویر، عکسی از پردازنده‌ی مندوسینو (Mendocino) رو می‌بینید که در ماه آگوست سال 1998 به بازار معرفی شد و با لیتوگرافی 250 نانومتر، سرعت پردازشی معادل 300 مگاهرتز داشت (با معیارهای امروزی، یعنی 0/3 گیگاهرتز!)


البته همون‌طور که می‌بینید، این نسل پردازنده‌ها مثل پردازنده‌های امروزی روی سوکت پردازنده سوار نمی‌شدن و محل قرار گیری اون‌ها، چیزی شبیه به محل قرارگیری کارت‌های PCI یا ISA بود.

خلاصه، علم اون‌قدر پیشرفت کرد که نسل جدید پردازنده‌های اینتل (Ice Lake) از فناوری لیتوگرافی 10 نانومتری استفاده می‌کنه!

نسل پردازنده‌های مختلف اینتل به این صورته:

1) اولین نسل پردازنده‌های اینتل که به صورت تجاری عرضه شده‌ن و توانایی استفاده در کامپیوترهای خانگی رو داشتن، پردازنده‌های سری پنتیوم (Intel Pentium) بودن که از سال 1993 تا 1999 تولید می‌شدن. این پردازنده‌ها از فناوری لیتوگرافی 800 الی 350 نانومتر استفاده می‌کردن و با توجه به مدل، توان پردازشی 65 تا 250 مگاهرتز داشتن.

2) دومین نسل پردازنده‌های اینتل پنتیوم 2 (Intel Pentium II) بود که در سال 1997 معرفی شدن و تا 1999 هم تولید می‌شدن. این نسل از پردازنده‌ها از فناوری لیتوگرافی 250 تا 350 نانومتر استفاده می‌کردن و از نظر توان پردازشی، توانی برابر با 233 الی 450 مگاهرتز داشتن.

3) نسل سوم پردازنده‌های اینتل که احتمالاً اسمش رو زیاد شنیدید و شاید اولین کامپیوتری که خریدید از این نوع پردازنده استفاده می‌کرده، پردازنده‌های پنتیوم 3 (Intel Pentium III) اینتل بودن. این نسل در سال 1999 معرفی شد و تا سال 2003 به حضورش در بازار ادامه داد. اولین نمونه‌های این نسل از پردازنده‌ها با فناوری لیتوگرافی 250 نانومتر عرضه شد و به مرور زمان، به فناوری 130 نانومتر هم دست پیدا کرد. این نسل از پردازنده‌ها، اولین نسلی بود که توان پردازشی بیش از یک گیگاهرتز داشتن (1/4 گیگاهرتز) و به نوعی انقلابی در صنعت کامپیوترهای خونگی به وجود آوردن.

4) همزمان با نسل سوم پردازنده‌های اینتل (سری موسوم به پنتیوم 3- Intel Pentium 3) شرکت اینتل در سال 1998 پردازنده‌های سری سلرون (Celeron) خودش رو هم به بازار معرفی کرد که حضور این سری از پردازنده‌ها هنوز هم ادامه داره. فناوری لیتوگرافی این نسل از پردازنده‌ها از 250 نانومتر شروع شده امروز تونسته که به فناوری 14 نانومتر دست پیدا کنه. توان پردازشی این نسل از پردازنده‌ها از 266 مگاهرتز تا 3.6 گیگاهرتز متغیره. این نسل ازپردازنده‌ها، در سری‌ها تک، دو و چهار هسته‌ای تولید می‌شن.

5)سال 2000 برای شرکت اینتل، سال معرفی نسل چهارم پردازنده‌های اینتل پنتیوم، موسوم به پنتیوم 4 (Intel Pentium 4) بود. این سری پردازنده‌ها از سال 2000 تا 2008 در بازار حضور داشتن. تفاوت پردازنده‌های نسل پنتیوم و سلرون در قدرت پردازش اون‌هاست. اصولاً در معماری برابر، پردازنده‌های سلرون توان پردازشی کم‌تر و بالطبع قیمت کم‌تری هم دارن.

نسل چهارم پردازنده‌های پنتیوم از فناوری لیتوگرافی 180 تا 65 نانومتری استفاده می‌کردن و توان پردازشی اون‌ها هم از 1/3 تا 3/8 گیگاهرتز متغیّر بود.

6) از یه جا به بعد شرکت اینتل به این نتیجه رسید که نمی‌شه توان پردازشی رو از حد خاصّی بیشتر کرد. برای همین هم به این نتیجه رسید که روی یک پردازنده، به جای یک هسته از دو هسته استفاده کنه و تقریباً (نه کاملاً) توان پردازشی رو دو برابر کنه. اولین نسل از پردازنده‌های دو هسته که در سال 2006 معرفی شدن، با نام اینتل پنیتوم دوال کور (Intel Pentium Dual Core) شناخته می‌شن. این پردازنده‌ها از فناوری لیتوگرافی 65 و 45 نانومتری استفاده می‌کردن و توان پردازشی هر کدوم از هسته‌های اون هم بین 1/6 تا 2/93 گیگاهرتز بود.

7) از سال 2006 تا 2011 نسل دوم پردازنده‌های چند هسته‌ای (یک، دو، یا چهار) با نام اینتل دو هسته‌ای (Intel Core 2) معرفی شده‌ن. برای اولین بار، پردازنده‌هایی با بیش از 2 هسته هم در این نسل از پردازنده‌ها معرفی شدن. این نسل از پردازنده‌ها با فناوری لیتوگرافی 45 و 65 نانومتری استفاده می‌کردن و با یک، دو و یا چهار هسته، توان پردازشی برابر با 1/06 تا 3/33 گیگاهرتز داشتن.

نکته: تعداد هسته‌های پردازنده‌ها، باید زوج باشن. پس لطفاً فکر نکنید که سری پردازنده‌های Core i3 سه تا هسته دارن یا سری Core i5 پردازنده‌های پنج هسته‌ای هستن! این رو یادتون باشه!

8) اولین نسل از سری پردازنده‌های اینتل کور آی (Intel Core i) در سال 2010 با کد Core i7 معرفی شدن. شاید برای شما هم جالب باشه که اینتل معرفی این نسل رو از تَه به سَر شروع کرده! یعنی اول نسل i7 (در سال 2008)، بعد نسل i5 (در سال 2009) و در انتها هم نسل i3 (در سال 2010). البته در سال 2011 نسل i7 Extreme رو معرفی کرد و در سال 2018 هم نسل i9 رو معرفی کرد.

شاید براتون سؤال باشه که چرا اول نسل i7 معرفی شد و بعد نسل i5 و بعد از اون i3. در پاسخ به این سؤال باید، برگردیم به داستان لیتوگرافی! وقتی یه شرکت قراره که تجهیزات لیتوگرافی بوردهای خودش رو تغییر بده، نیاز به هزینه‌ی زیادی داره و باید ببینه که آیا این کار توجیه اقتصادی داره یا نه؟ (البته هزینه‌های طراحی هم هست). پردازنده‌های نسل Core i7، پردازنده‌هایی بودن که از فناوری لیتوگرافی 32، 22 و 14 نانومتری استفاده می‌کردن و به همین دلیل هم مصرف کم، استفاده از فناوری پردازش چند هسته‌ای (4، 6، 8، یا 10 هسته با استفاده از فناوری hyperthreading) و توان پردازشی بالا (3 تا 4/4 گیگاهرتز به ازای هر هسته) از اون‌ها پردازنده‌های سطح بالا و به قول خودمون غول (!) ساخته بود. از نظر تقاضای بازار، پردازنده‌های سری سلرون (Intel Celeron) و پنتیوم (Intel Pentium- که این نسل از پردازنده‌های پنتیوم در سال 2009 معرفی شدن و یک یا دو هسته دارن) برای کارهای میان‌رده و پایین رده با قیمت مناسب در دسترس بودن. امّا پس از مدتی شرکت اینتل تصمیم گرفت که از فناوری لیتوگرافی 32، 22 و در نهایت 14 نانومتر در سری پردازنده‌های میان‌رده و پایین‌رده‌ی اقتصادی خودش هم استفاده کنه و در نتیجه‌ی پردازنده‌های نسل Core i5 و Core i3 به بازار عرضه شدن.

پردازنده‌های نسل Core i5 با بهره‌گیری از فناوری لیتوگرافی 45، 32، 22، و 14 نانومتری و تعداد 2 یا 4 هسته، به ازای هر هسته توان پردازشی برابر با 1/06 تا 4/2 گیگاهرتز دارن.

پردازنده‌های نسل Core i3 هم با بهره‌گیری از فناوری لیتوگرافی 32، 22، و 14 نانومتری و استفاده از 2 هسته، توان پردازشی برابر با 1/2 تا 3/7 گیگاهرتز به ازای هر هسته دارن.

پردازنده‌های نسل Core i9 هم که تقریباً یک سال از معرفی‌شون می‌گذره، از فناوری لیتوگرافی 14 نانومتری استفاده می‌کنن و با 6 یا 8 هسته (10 یا 18 هسته در نسل Core i9 Extreme) توان پردازشی برابر با 3 تا 4 گیگاهرتز  (2/9 تا 4/3 گیگاهرتز در نسل Core i9 Extreme) به ازای هر هسته دارن.

9) امّا یک سری پردازنده هم هستن که برای سرورها به کار می‌رن و با نام  زئون (XEON) شناخته می‌شن. این پردازنده‌ها عموماً همزمان با نسل‌های مختلف پردازنده‌های اینتل به بازار عرضه می‌شن و به دلیل استفاده در سرورها و نیاز به توان پردازشی بالاتر، ولتاژ بیشتری مصرف می‌کنن و دمای بیشتری هم تولید می‌کنن و توانایی کار در کنار یک پردازنده‌ی دیگه‌ی هم‌نسل خودشون رو هم دارن. و البته به خاطر بحث مصرف انرژی و قیمت بالا، برای استفاده‌ی اداری و خانگی اصلاً مناسب نیستن! علاوه بر اون، فن‌های خنک کننده‌ی این پردازنده‌ها هم سر و صدای وحشتناکی داره که تحمل یه کم سخته!

اولین نسل پردازنده‌های زئون، نسل پنتیوم 2 زئون (Intel Pentium II  Xeon) بودن که در سال 1998 معرفی شدن و توان پردازشی برابر با 400 مگاهرتز داشتن.

نسل بعدی این پردازنده‌ها با توان پردازشی 500 تا 550 مگاهرتز در سال 1999 معرفی شدن (Intel Pentium III Xeon). نسل اول و دوم این پردازنده‌ها، از فناوری لیتوگرافی 250 نانومتر استفاده می‌کردن.

نسل سوم پردازنده‌های زئون که باز هم تحت عنوان زئون پنتیوم 3 (Intel Pentium III Xeon) تولید می‌شدن، از فناوری لیتوگرافی 180 نانومتر استفاده می‌کردن و توان پردازشی برابر با 600 تا 1000 مگاهرتز داشتن.

این‌جا لازمه به این نکته اشاره کنم که نسل‌های مختلف پردازنده‌های نسل کور آی (Intel Core i ) اسم‌های مخصوص به خودشون رو دارن:

1- نسل اول با نام  Nehalem یا Westmere (اولی با فناوری لیتوگرافی 45 نانومتر و دومی با فناوری لیتوگرافی 32 نانومتر)

2- نسل دوم با نام Sandy Bridge

3- نسل سوم با نام Ivy Bridge (این نسل برای اولین بار از فناوری لیتوگرافی 22 نانومتر استفاده کرد)

4- نسل چهارم با نام Haswell

5- نسل پنجم با نام Broadwell (این نسل از پردازنده‌ها، برای اولین بار از فناوری لیتوگرافی 14 نانومتری استفاده می‌کردن)

6- نسل ششم با نام Skylake

7- نسل هفتم با نام Kaby Lake

8- و نسل هشتم و نهم با نام Coffee Lake

9- و نسل دهم با نام Ice Lake (این نسل از پردازنده‌ها قراره که از فناوری لیتوگرافی 10 نانومتر استفاده کنن و البته هنوز رونمایی نشده‌ن!)

پردازنده‌های نسل اخیر زئون، با نام هر کدوم از نسل‌های پردازنده‌های سری کور آی (Core i) شناخته می‌شن. و البته آخرین نسل از پردازنده‌های زئون که توانایی پشتیبانی از حافظه‌های DDR4 رو هم دارن با کد نام اختصاصی Cascade Lake شناخته می‌شن و از توانایی پردازش اون‌ها همین‌قدر بگم که مثلاً پردازنده‌ی مدل Xeon Platinum 8280MU، دارای 28 هسته‌ی فیزیکی و 56 هسته‌ی منطقی (توی بحث مجازی‌سازی به درد می‌خوره) هست و به ازای هر هسته توان پردازشی برابر با 2/7 گیگاهرتز داره و البته برای این کار، به توان ورودی 205 وات هم نیاز داره!

تا یادم نرفته بگم که این وسط‌‌ها، یک نسلی هم به نام پردازنده‌های سری اتم () از سال 2008 معرفی شد که خیلی ریزه‌میزه بودن و مصرف انرژی بسیار کمی داشتن و البته توان پردازشی کمی هم داشتن. این نسل از پردازنده‌ها برای مینی‌ لپ‌تاپ‌ها و نِت بوک‌ها طراحی شده‌ن و مورد استفاده قرار می‌گیرن. این نسل از فناوری لیتوگرافی 32 و 45 نانومتری استفاده می‌کنن و یک، دو یا چهار هسته دارن و به ازای هر هسته، توان پردازشی بین 800 مگاهرتز تا 2/13 گیگاهرتز دارن.

برای این‌که راحت‌تر بتونید نسل‌های مختلف پردازنده‌های شرکت اینتل رو با هم مقایسه کنید، می‌تونید از این جدول استفاده کنید:


نسل پردازنده

تعداد هسته

محدوده‌ی توان پردازش

لیتوگرافی

محدوده‌ی توان مصرفی

تاریخ حضور در بازار

Intel Pentium

1

65 MHz

250 MHz

800 nm

350 nm

-

1993 تا 1999

Intel Pentium II

1

233 MHz

450 MHz

350 nm

250 nm

16- 38 W

1999 تا 1997

Intel Pentium III

1

450 MHz

1.4 GHz

130 nm

180 nm

250 nm

17- 35 W

1999 تا 2003

Intel Celeron

1

2

4

266 MHz

3.6 GHz

250 nm

180 nm

130 nm

90 nm

65 nm

45 nm

32 nm

22 nm

14 nm

4- 86 W

1998 تا کنون

Pentium 4

1

1.3 GHz

3.8 GHz

180 nm

130 nm

90 nm

65 nm

21- 115 W

2000 تا 2008

Intel Pentium Dual-Core

2

1.6 GHz

2.93 GHz

65 nm

45 nm

10- 65 W

2006 تا 2009

Intel Core 2

1

2

4

1.06 GHz

3.33 GHz

65 nm

45 nm

5.5- 150 W

2006 تا 2011

Intel Core i3

2

1.2 GHz

3.7 GHz

32 nm

22 nm

14 nm

35- 73 W

2010 تا کنون

Intel Core i5

2

4

1.06 GHz

4.2 GHz

45 nm

32 nm

22 nm

14 nm

17- 95 W

2009 تا کنون

Intel Core i7

4

8

1.6 GHz

4.4 GHz

45 nm

32 nm

22 nm

14 nm

45- 130 W

2008 تا کنون

Intel Core i9

6

8

3.0 GHz

4.0 GHz

14 nm

45- 95 W

2018 تا کنون

Intel Core i9 Extreme

10

18

2.90 GHz

4.3 GHz

14 nm

140- 165 W

2017 تا کنون

Intel Xeon

تا 28 هسته

400 MHz

4.4 GHz

250 nm

180 nm

130 nm

90 nm

65 nm

45 nm

16- 165 W

1998 تا کنون

Intel Atom

1

2

4

800 MHz

2.13 GHz

45 nm

32 nm

0.65- 13 W

2008 تا کنون


این هم از مبحث مربوط به پردازنده‌های شرکت اینتل! خدانگهدار!

بازاریابی الکترونیک

سلام!

در ادامه‌ی بحث کسب و کارهای الکترونیک، امروز می‌خوام درباره‌ی بازاریابی الکترونیک به زبان ساده براتون توضیح بدم. شاید به درد یکی خورد!

برای این‌که بدونیم بازاریابی الکترونیک چیه، اول باید بدونیم بازاریابی چیه. اصولاً بازاریابی یعنی این‌که شما «از ابزارها و امکاناتی که در اختیار دارید، حداکثر استفاده رو ببرید تا مشتری‌های بالقوه رو به طرف کسب و کار یا یک محصول خاص جذب کنید و بتونید اون‌ها رو نگه دارید و نذارید جذب یه برند یا کسب و کار دیگه بشن». حالا همین تعریف رو بیارید توی دنیای دیجیتال تا به تعریف بازاریابی دیجیتال برسید. در بازاریابی دیجیتال، شما باید از ابزارهای دیجیتال مثل وب‌سایت، ایمیل، پایگاه‌های داده، تلفن همراه، شبکه‌های بی‌سیم و ... استفاده کنید تا بتونید مشتری‌های بالقوه رو جذب کنید. به همین راحتی!

همون‌طور که احتمالاً تا حالا به ذهن‌تون رسیده، یکی از ابزارهای مهم در بازاریابی الکترونیک، «شبکه‌های اجتماعی» هستن. شبکه‌های اجتماعی هم برای خودشون تعریف مشخصی دارن: «خدماتی بر بستر وب که کاربرها می‌تونن (1) یه پروفایل عمومی یا نیمه‌عمومی در چارچوبی مشخص درست کنن، (2) با کاربران دیگه که نقاط مشترکی با اون‌ها دارن (علائق، محل کار، رشته‌ی تحصیلی و ...) ارتباط برقرار کنن، (3) فهرست ارتباطات خودشون با سایر کاربران رو در درون این مجموعه ببینن، (4) مطالب مورد نظر خودشون رو منتشر کنن و (5) به مطالب دیگران امتیاز بدن.» مثال‌ها هم که زیادن. از سایت‌هایی مثل فیسبوک، توییتر یا لینکدین گرفته تا اپلیکیشن‌هایی مثل اینستاگرام.


یه کسب و کار الکترونیک، برای این‌که بتونه خدمات یا محصولات خودش رو به کاربران دیگه در فضای مجازی معرفی کنه یا بازاریابی خودش رو به صورت الکترونیک انجام بده، ابزارهای مختلفی در دست داره که به سه دسته‌ی کلّی تقسیم می‌شن. از طنزهای بزرگ این حوزه، شرکت معظّم نوکیاست! چرا؟ الان عرض می‌کنم! در وبسایت فورستر خیلی اتفاقی به مقاله‌ای برخوردم که توضیحاتی درباره‌ی دسته‌بندی رسانه‌ها داده بود. (اینجا) البته مقاله مربوط به سال 2009 هست، ولی مطالب هنوز هم قابل استناد و استفاده هستن. توی این مقاله به این نکته اشاره شده‌بود که نوکیا  اولین پایه‌گذار این دسته‌بندی بود. (سال 2008) طنز قضیه این‌جاست که این شرکت خودش نتونست به درستی از این ابزار استفاده کنه! در ادامه بیشتر به داستان نوکیا می‌پردازم؛ ان شا اللّه. برای شروع یه نگاهی به ارزش سهام این شرکت از سال 2000 (که در اوج بود) تا امروز (اکتبر 2019) بندازیم:


داستان نوکیا، داستان جالبیه! احتمالاً این تصویر روی جلد مجله‌ی فوربس (سال 2007) رو دیده باشید:

نوکیا؛ یک میلیارد مشتری! آیا کسی می‌تواند پادشاه تلفن همراه را از تخت سلطنت به زیر بکشد؟
و متأسفانه شاهد اون بودیم که کشیدند! مشکل نوکیا این بود که نتونست از رسانه‌هایی که خودش اون‌ها رو دسته‌بندی کرده‌بود، به خوبی استفاده کنه. خیلی از صاحب‌نظران حوزه‌ی الکترونیک عقیده دارن که اولین اشتباه نوکیا، همکاری با شرکت مایکروسافت و تکیه بر ویندوزفون به جای اندروید بود. امّا به نظرم این اشتباه (که البته به نظر من اشتباه نبود) رو می‌شد با سیاست‌های بعدی تصحیح کرد. و قسمت این تصحیح سیاست‌ها، مربوط به حوزه‌ی بازاریابی می‌شد. حالا ببینیم که نگاه نوکیا نسبت به دسته‌بندی ابزارهای بازاریابی الکترونیک به چه صورت بود. اول نگاهی به یک شکل بندازیم:


نوکیا راه‌های رسوندن صدای یک کسب و کار به گوش مشتری رو به این سه دسته تقسیم‌بندی کرد:

الف) رسانه‌های تحت مالکیت (Owned Media)

ب) رسانه‌های خریداری شده (Paid Media)

ج) پوشش رسانه‌ای کسب شده (Earned Media)


شاید بهتر باشه که اول از هر کدوم یک تعریفی ارائه کنیم و بعدش بریم سروقت مثال.

الف) رسانه‌های تحت مالکیت (Owned Media): هر برندی یا کسب و کاری، برای این‌که بتونه در فضای رقابتی زنده بمونه، نیازمند اینه که یک وب‌سایت داشته باشه (در مورد انواع وب‌سایت‌ها، اینجا توضیح داده‌م). در کنار اون، صفحات اختصاصیش در شبکه‌های اجتماعی (مثل توییتر، اینستاگرام، فیسبوک و ...) هم فضاهای رسانه‌ای تحت مالکیت یک برند به حساب میان. البته برای کسب و کارهایی مثل بانک‌ها، اپلیکیشن‌هایی مثل موبایل‌بانک هم فضاهای رسانه‌ای تحت مالکیت به حساب میان. توی این شکل، تصاویری از رسانه‌های تحت مالکیت برند نوکیا رو می‌بینید؛ وب‌سایت، صفحه‌ی اینستاگرام و صفحه‌ی فیسبوک:

همون‌طور که می‌بینید، شرکت نوکیا برای تبلیغ و معرفی محصول جدید خود (نوکیا 7.2- که با خوندن مشخصاتش عاشقش شدم!) از صفحه‌ی وب‌سایت رسمی خودش استفاده کرده. همین‌طور در صفحه‌ی فیسبوک و اینستاگرامش هم در ویدئوهایی به این محصول جدید اشاره کرده. البته در کنار موضوعاتی مثل تبلیغات محصولات، نظرات مشتری‌ها، نقد محصولات و سایر مطالب مربوط به محصولات جدید و قدیمی و سایر سیاست‌های شرکت هم در این صفحات وجود داره.

ب) رسانه‌های خریداری شده (Paid Media): هر تبلیغ اینترنتی مربوط به کسب و کار که بابتش پولی پرداخت بشه، می‌شه رسانه‌ی خریداری شده. مثالی که می‌تونم در این حوزه بزنم، بنرها و تبلیغات کوچک و بزرگیه که شما در وب‌سایت‌های خبری یا خدماتی می‌بینید. نوع آنالوگ (!) این رسانه‌ها، بروشورهای تبلیغاتی، تبلیغات توی روزنامه‌ها و مجلات و بیلبوردهای کنار اتوبان‌ها هستن. امّا اگه این تبلیغات از طریق اینترنت یا حتی تلویزیون‌های اینترنتی و یا شبکه‌های به اشتراک‌گذاری ویدئو (مثل یوتیوب یا آپارات) برای مشتریان بالقوه پخش بشن، رسانه‌ی الکترونیک به حساب میان. متأسفانه برای نوکیا چنین تبلیغاتی پیدا نکردم، ولی نمونه‌ش تبلیغات ایرانسل قبل از نمایش ویدئو توی سایت آپارات هست یا کسب و کارهای دیگه که توی سایت یوتیوب، قبل از نمایش ویدئوی مورد نظر شما، تبلیغی کوتاه و چند ثانیه‌ای از اون‌ها برای شما به نمایش درمیاد.

ج) پوشش رسانه‌ای کسب شده (Earned Media): خب! این قسمت خیلی جای بحث داره! به زبان ساده، وقتی رسانه‌های دیگه، درباره‌ی کسب و کار شما خبری منتشر می‌کنن (چه خیر رسمی، چه نقد و نظر و یا هر بازخورد (Feedback) دیگه)، این یک پوشش رسانه‌ای کسب شده (Earned Media) به حساب میاد. این اخبار، می‌تونن توسط خبرگزاری‌ها، یک منتقد معروف، یک اینفلوئنسر، شبکه‌های اجتماعی یا... پخش بشن.
باید توجه کنید که این نوع از رسانه‌ها، یک شمشیر دو لبه‌ست و در مورد شرکت نوکیا و خصوصاً سیستم عامل ویندوزفون، باعث افول اون‌ها شد. برای نمونه، به این تصویر نگاهی بندازید:
اولین مقاله مربوط به وب‌سایت نشریه‌ی کمپین هست، به تاریخ 11 سپتامبر 2014. توی این مقاله، مرگ برند نوکیا تا قبل از کریسمس (یعنی 3 ماه بعد از تاریخ انتشار این مطلب) پیش‌بینی شده. در این مقاله، به این موضوع پرداخته شده که شرکت مایکروسافت، دیگه قرار نیست اسمی از برند نوکیا رو روی محصولات خودش بذاره و محصولات گروه لومیا رو با برند مایکروسافت قراره به بازار عرضه کنه.
مقاله‌ی دوم در وب‌سایت ویندوز سنترال منتشر شده و به این نکته اشاره داره که شرکت مایکروسافت، خط تولید تلفن‌های همراه خودش با برند لومیا رو تعطیل کرده، امّا کماکان به پشتیبانی از پلتفرم ویندوز فون ادامه خواهد داد (که تا این لحظه‌ای که در حال نوشتن این متن هستم، به قول خودش وفادار مونده). نکته‌ای که توی مقاله‌ی دوم باید مورد توجه قرار بگیره (و من هم توی تصویر متن هایلایتش کردم)، واژه‌ی rumor به معنی «شایعه»‌ست. خیلی وقت‌ها شایعاتی که در فضای مجازی پخش می‌شه، باعث موفقیت یا نابودی یک برند می‌شه. شاید بعدها در این مورد بیشتر نوشتم.
نکته: شاید بگید که چرا یه خرده از برند مایکروسافت ویندوزفون گفتم و یه کم از نوکیا! باید جواب بدم که در برهه‌ای از زمان، این دو برند و کمپانی عملاً یکی شده‌ن. گوشی‌های نوکیا با برند «لومیا» (Lumia) و با سیستم عامل مایکروسافت ویندوزفون عرضه می‌شدن و بعد از اون هم گوشی‌هایی با نام لومیا، با برند مایکروسافت تولید شدن. شاید این یکی از افتضاح‌ترین همکاری‌های دو غول فناوری در دنیای دیجیتال بوده باشه...!
بیاید برای حسن ختام، یه حرف خوب هم بزنیم! یه مثال مثبت از پوشش رسانه‌ای کسب شده (Earned Media) توسط شرکت نوکیا:
بازگشت نوکیا از دنیای مردگان در سال 2017

این مقاله در وبسایت «راهنمای تام» (Tom's Guide) نوشته شده و به این موضوع پرداخته که نوکیا با تغییر سیاست‌های خودش، می‌تونه وجهه‌ی از دست رفته رو جبران کنه و دوباره بازگشت قدرتمندی به دنیای فناوری‌های دیجیتال و تلفن همراه داشته باشه.

همیشه به این نکته دقت کنید که پوشش رسانه‌ای کسب شده، می‌تونن هم لَه و هم علیه شما باشن. این سیاست کلی کسب و کار شماست که جهت قطب‌نمای سایر رسانه‌ها رو مشخص می‌کنه.

به عنوان نکته‌ی آخر: شاید به نظر بیاد که پوشش رسانه‌ای کسب شده، نیاز به پرداخت هزینه نداشته باشه. امّا یادتون باشه که این پوشش رسانه‌ای هم هزینه‌های خودش رو داره. مثالی می‌زنم که سعی کنید کمی روش فکر کنید: «شخصی که خودش رو از بالای یه برج پرت می‌کنه پایین، پوشش رسانه‌ای بسیار زیادی رو کسب می‌کنه، امّا هزینه‌ای که داده، جان خودش بوده.» پس شاید بعضی وقت‌ها کسب پوشش رسانه‌ای، ارزش این رو نداشته باشه که بابتش هر هزینه‌ای رو پرداخت کنیم.

خداحافظ

کسب و کار الکترونیک

سلام

هفته‌ی گذشته توی دانشگاه دو تا درس داشتم که از نظر کاربردی بسیار عالی بودن. به نظرم تمام مدیران رده بالای شرکت‌های ایرانی رو باید ملزم کنن که این دو تا درس رو حتماً بگذرونن! یکی از اون‌ها «مدیریت دانش» بود که شاید بعدها درباره‌ش نوشتم و یکی دیگه که توی این مطلب می‌خوام کمی درباره‌ش بنویسم، «کسب و کار الکترونیکی» بود.

اول باید تفاوت بین «تجارت الکترونیک» (E-Commerce) و «کسب و کار دیجیتال» (Digital Business) رو بیان کنم:

تعریف ساده‌ی تجارت الکترونیک (e-commerce) یعنی داد و ستدی که به صورت الکترونیکی انجام بگیره. شاید ذهن همه‌تون بره سمت سایت دیجیکالا و خریدهای اینترنتی و این داستان‌ها. تا حدودی هم درسته؛ امّا این داد و ستد فقط مختص به کالا نیست. فقط کافیه که قسمت مالی این داد و ستد، از طرق اینترنت انجام بشه. به بیان دیگه، تمام داد و ستدهای الکترونیکی که بین یک سازمان یا شرکت و هر فرد یا سازمان دیگه‌ای انجام بشه، تجارت الکترونیک به حساب میاد. 

اما تعریف «کسب و کار دیجیتال» (Digital Business) وسیع‌تر از تعریف تجارت الکترونیکه. شرکت IBM در سال 1997 عبارتی رو به عنوان e-business ارائه کرد که چنین تعریفی داشت: «انجام فرایندهای کلیدی یک کسب و کار بر بستر اینترنت.» تعریف «کسب و کار دیجیتال» (ِDigital Business)  هم چیزی دور از این تعریف نیست. بذارید این تفاوت رو به این صورت روشن کنم: در تجارت الکترونیک (e-commerce) شما باید پولی پرداخت کنید و در ازای اون چیزی دریافت کنید، امّا در کسب و کار الکترونیکی/ دیجیتال (Digital Business) لزوماً پول یا کالایی رد و بدل نمی‌شه. برای مثال، وقتی که شما از خدمات اینترنت بانک استفاده می‌کنید، پولی پرداخت نمی‌کنید و کالایی هم دریافت نمی‌کنید؛ در نتیجه در فضای کسب و کار الکترونیک (Digital Business) قرار دارید و نه در بستر تجارت الکترونیک (e-commerce). مثلاً همین وبسایت که شما از مطالبش استفاده می‌کنید (آموزش آفلاین رایگان بر بستر اینترنت) یک کسب و کار الکترونیکی/ دیجیتال (Digital Business) به حساب میاد و فروشگاه اینترنتی «زمان به سبک شما» (که کار طراحی و تولید ساعت‌ها رو هم خودم انجام می‌دم)، یک تجارت الکترونیک (e-commerce) محسوب می‌شه. و صد البته که تجارت های الکترونیک (e-commerce) زیر مجموعه‌ی کسب و کارهای الکترونیک (Digital Business) هستن. حلّه؟

به این شکل نگاه کنید:


اگه با دقت به شکل نگاه کنید، می‌بینید که بخش خرید و فروش تجارت الکترونیک، زیرمجموعه‌ای از کسب و کار الکترونیک/ دیجیتال به حساب میان. پس لطفاً به تفاوت این دو تعریف دقت کنید.

درباره‌ی «اینترانت» و «اکسترانت» بعداً خواهم نوشت و لینکش رو می‌ذارم این‌جا؛ ان شا اللّه. امّا بعد: توی این شکل، واحدهای عملیاتی و پردازش سازمانی (Organizational processes and functional units) می‌تونن شامل مواردی مثل واحدهای تحقیق و توسعه، بازاریابی، تولید و تدارکات داخلی و خارجی باشن. بخش خرید در تجارت الکترونیک (e-commerce) هم که مربوط به تأمین کننده‌های اصلی و خرده‌پا و واسطه‌ها و بخش فروش در تجارت الکترونیک (e-commerce) هم مربوط به خریداران عمده و خرده‌پا و واسطه‌هاست.به تمام این مجموعه و دفتر و دستک، می‌گن کسب و کار دیجیتال! (البته به شرطی که قسمتی از اون بر بستر اینترنت انجام بشه).


هر تجارت الکترونیکی‌ای در بخش فروش خودش، می‌تونه کالاها یا خدماتی رو به دست مصرف‌کننده یا خریدار برسونه. این محصولات، عموماً به 5 دسته‌ی زیر تقسیم می‌شن:

1- وب‌سایت‌های خرید و فروش اینترنتی: این وب‌سایت‌ها، محصولات خودشون رو به فروش می‌رسونن و در کنار اون، اطلاعاتی رو برای مصرف کننده‌هایی که تمایل به خرید حضوری هم دارن، ارائه می‌کنن. سایت‌های فروش کالا، سایت‌های مسافرتی و خدمات بانکی، جز این دسته محسوب می‌شن. مثال دقیق‌تر، وب‌سایت‌هایی مثل دیجیکالا یا بانک ملت.

2- وب‌سایت‌های خدمات محور و تبلیغاتی: این وب‌سایت‌ها، در مورد محصولات و خدماتی که غالباً نمی‌شه اون‌ها رو به صورت آنلاین ارائه داد، اطلاعاتی در اختیار مصرف‌کننده‌ها میذارن. هدف اصلی این وب‌سایت‌ها، ترغیب مصرف‌کننده‌ها به خرید کالایی خاص یا استفاده از خدمتی خاصه. مثل وبسایت شرکت سامسونگ (که نمی‌شه محصولات رو به صورت آنلاین خریداری کرد، امّا می‌تونید محصولاتش رو پیش‌خرید کنید یا از خدمات پس از فروشش استفاده کنید. علاوه بر اون، می‌تونید مطالبی که درباره‌ی محصولات جدید هست رو هم بخونید.)

3- وب‌سایت‌های برند: این وب‌سایت‌ها، برای پشتیبانی از یک برند خاص ایجاد می‌شن و هدف اصلی‌شون هم پشتیبانی آنلاین از یک برند خاص و تبلیغ مربوط به اونه. کلاً هم چیزی به نام فروش و پیش‌فروش و این‌ها ندارن! این وب‌سایت‌ها، بیشتر برای محصولات پر تیراژ و ارزون قیمت مورد استفاده قرار می‌گیرن. مثلاً برای برندهایی مثل پپسی یا نوشابه‌های انرژی‌زای رد بول (RedBull).

4-وب‌سایت‌های نشریات یا رسانه‌ها: فکر نکنم نیازی به توضیح باشه! این وب‌سایت‌ها، انواع اخبار و بعضاً تبلیغات رو ارائه می‌دن. بعضی وقت‌ها هم ممکنه خبرها رو به صورت لینک از سایت‌های دیگه نقل کنن. مثال‌هاش هم که زیاده: وب‌سایت خبری ایرنا یا حتی سایتی مثل یاهو.

5- رسانه‌های اجتماعی: به به! بعید می‌دونم خوانندگان این مطلب، در این زمینه دستی بر آتش نداشته باشن! البته چون این وب‌سایت‌ها هزینه‌های خودشون رو از راه تبلیغات درمیارن و به نوعی تراکنش‌های مالی اون‌ها مربوط به تبلیغات می‌شه، می‌شد که اون‌ها رو در دسته‌ی 4 هم قرار داد، امّا به خاطر تأثیر زیاد چنین سایت‌هایی بر روی مشتری‌ها و دنیای کسب و کار، یک دسته‌بندی جدا برای اون‌ها در نظر گرفته شده. اگه موارد ف.ل.ت.ر شده رو در نظر نگیریم، وب‌سایت لینکدین یکی از این وب‌سایت‌هاست. 

در نوشته‌ی بعد، ان شا الله درباره‌ی بازاریابی الکترونیکی (Digital Marketing) خواهم نوشت.

فعلاً خداحافظ